سرش میشه سرم نشد
تاریخ : شنبه 11 تير 1390
نویسنده : فریبرز جوان

سرش مي شه ، سرم نشد
کاش که عشق و عاشقي ، جوون و پير سرش مي شد
اوني که خيلي دوسش دارم ، اسير سرش مي شد
کاش دلي که نمي دونم چرا قسمتم شده
آدم پر از حيا و سر به زير سرش مي شد
اوني که عاشقشم کاش که بلا سرش مي شد
معني واژه ي تلخ مبتلا سرش مي شد
اوني که همش منه ، دوست نداره تا ما باشيم
واژه ي رسميو سنگين شما سرش مي شد
اوني که عاشقشم کاش کمي شب سرش مي شد
عاشقي با احترام و با ادب سرش مي شد
عمريه تو حسرت گرمي دستاشمي سوزم
اوني که منو سوزونده کاش که تب سرش مي شد
اوني که عاشقشم کاش آرزو سرش مي شد
معني جمله ي ناز تو بگو سرش مي شد
حرفامو که مي دونم ، بخوام ، نخوام گوش نمي ده
لااقل کاش تو قصه ، گفتگو سرش مي شد
اوني که عاشقشم کاش گل ياس سرش مي شد
صفري که هديه ي اونه تو کلاس سرش مي شد
کاش يه لحظه خودشو فقط به جاي من مي ذاشت
شوق درد عاشقاي بي حواس سرش مي شد
اوني که عاشقشم ، کاش آسمون سرش مي شد
جز دو رنگي ، يه کم از رنگين کمون سرش مي شد
عمريه بهش مي گم ديوونتم ، سکوتو هيچ نه که عاشقم بشه ، کاش که جنون سرش مي شد
اوني که عاشقشم کاش که وفا سرش مي شد
شمع و پروانه و فانوس و خدا سرش مي شد
نمي خوام تمام حرفا رو بفهمه لااقل
کاش خود دوست دارم ، جدا جدا سرش مي شد
اوني که عاشقشم کاش مي ميرم سرش مي شد
واس خاطر تو ماهو مي گيرم سرش مي شد
يه جوري زمزمه مي کنه که از پيشش برم
لااقل کاش نمي شه ، کاش نمي رم سرش مي شد
ايکاش اون فقط يه کم در به دري سرش مي شد
اينکه مي ميره دل از بي خبري سرش مي شد
کاش همه رنگايي که خودش مي خواد و نمي ديد
يه کمي رمگ من خکستري سرش مي شد
اوني که عاشقشم ، کاش که سفر سرش مي شد
رفتن و هجرت و کوچ و بال و پر سرش مي شد
نه دوسم داره ، نه مي گه دوستت نداشته باشمش
کاش يه بار منم به همراهت ببر ، سرش مي شد
اوني که عاشقشم کاش که جواب سرش مي شد
ميون هر کي که داره ، انتخاب سرش مي شد
کاش جاي خيلي چيزا که بلده فقط يه کم
عشق اين عاشقو بي حد و حساب سرش مي شد
کاش يه کم... منو نگا کن ، تو وفا سرت مي شد ؟
شمع و پروانه و فانوس و خدا سرت مي شه ؟
من خودم يه وقتا ديدم نگران من مي شي
ترس وکهکشان و گيتار و دعا سرت مي شه ؟
ببينم قايم نکن خيلي چيزا سرت مي شه
بدي و زشتي قلب آدما سرت مي شه
واسه ي همينه که خوب داري بازي مي کني
که همين حرفايي که زدم کجا سرت مي شه
تو تمام دردامو سرت مي شه ، سرت مي شه
نه که حالا ، از اون اول هميشه سرت مي شه
مي دوني عاشقتم ، دلت برام شور مي زنه
ولي بيشتر از مي خوامش ، نمي شه سرت ميشه
من مي رم ، حرفاي من يه روزي باورت مي شه
شعر من کليد قفل زرد دفترت مي شه
اما هر چي که شدي ، رسيدي به هر جا بدون
گفته بودم تو قد فرشته ها سرت مي شه
من که هر چيزي نوشتم از تو باز سرم نشد
اينکه شايد نباشم پيش تو باورم نشد
فکرامو کرده بودم خواستم همين حالا برم
نذارش پاي دروغ ، آره نشد برم ، نشد



|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: مریم حیدرزاده , ,
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

/
به وبلاگ من خوش آمدید